تولد ۶ اُمین عزیزدلِ خانواده (به نگارش خاله طاهی)
ماشالا هزار ماشالا مامانی سرگرم دوتا بچه نازنینشه و انقدر سرش شلوغه که فعلاً نمیرسه پُست بذاره و این مسئولیت به یادماندنی رو موقتاً سپرده به من :) صبح سرکار بودم، دیدم گوشیم زنگ میخوره و خاله صدیقه است.بعد از احوال پرسی سریع با یه صدای خاصی گفت تبریک میگم، دوباره خاله شدی..... من خیلی شُکه شدم در همون لحظه، اولین فکری که به ذهنم رسید اینه که خودش حامله شده و داره خبرشو میده ولی بازم تعجب کردم که شنیدن همچین چیزی از خود مادر خیلی عجیبه و خیلی تو فامیل ما جا افتاده نیست.....همین فکرا از ذهنم میگذشت که پرسیدم یعنی چی؟ منظورت عمه است؟گفت که بچه صفورا به دنیا اومده........همون لحظه بغض تموم وجودمو گرفت.... خ...
نویسنده :
مامان تربچه
20:36